ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

این روزا به طرز عجیبی دارم گریه میکنم که البته 50 درصد مربوط به وضعیتیه که خودم دارم و 50 درصد دیگش مربوط به اندوهیه که تو جامعس و نمیشه ازش فرار کرد داشتم فکر میکردم که شایدم بد نشد که پارسال کار پروژم خیلی طول کشید و نشد دفاع کنم و مجبور شدم بمونم چون اگه الان اینجا نبودم و از این محیط دور بودم قطعا اضطراب و ناراحتیم بیشتر بود چون وقتی دوری و تو شرایط نیستی همه چیز برات عذاب آور تره لااقل برای من که اینجورهمیخواستم به استادم زنگ بزنم باهاش حرف بزنم ولی دیدم انقدر حال روحیم داغونه که احتمالا تمام مدت گفتگومون گریه کنم و بازم رسوا بشم این مرد دیگه منو خوب میشناسه و میدونه چقدر احساسی هستم البته یه بارم خیلی ناراحتم کرد ولی بازم باهم خوب شدیم نمیدونم لااقل تو ذهن من که اینجوریه شایدم اونم باهام خوبه چون پروژه هامو خوب کار میکنم و میتونه از کارام به اسم خودش استفاده کنه ولی واقعیت اینم برام مهم نیست در حال حاضر و اگه مخالفت ش نبود میخواستم پروژه ای که یک سال براش زحمت کشیدم رو برای هرکی که ازم خواسته بود کمکمش کنم بفرستم ولی ش نذاشت و چندبار باهام دعوا کرد که یعنی چی این همه زحمت کشیدی یادت رفته چقدر غصه میخوردی تنها تنها کار ده نفر رو انجام دادی حالا مفت بدی بقیه استفاده کنن پشت سرتم حرف بزنن اصلا به هیچ وجه نمیذارم . خواهرم با کسی شوخی نداره ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : santainsnow بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 23 آذر 1401 ساعت: 19:53